مرقد امام ابو حنیفة در اعظمیه عراق
آشنایی با اندیشمندان جهان اسلام/ ابوحنیفه
ابوحنیفه علی(ع) را در تمامی جنگها بر طریق حق دانسته است
گروه اندیشه: ابوحنیفه، حضرت امام علی(ع) را در تمامی جنگهایش بر طریق حق دانسته و دشمنان او را یاغی شمرده است. وی پس از آن حضرت نیز، امام حسن(ع) را به عنوان خلیفه و امام بر حق میشناخت.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، 29 رجبالمرجب برابر است با سالروز درگذشت ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (80-150 هـ.ق)، فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایهگذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه اهل سنت که حنفیان او را امام اعظم و سراجالائمه لقب دادهاند.
اتفاق منابع برآن است که ابوحنیفه خود در خانوادهای مسلمان شهر کوفه نشأت یافته است، ولی درباره گرویدن پدرانش به اسلام، بین روایات، ناهمگونی دیده می شود. بر پایه کهنذترین منابع شرح حال ابوحنیفه، خاندان او با طایفه بنیتیمالله بن ثعلبه از قبیله ربیعه، یکی از شاخههای مهم قبیله بزرگ بکر بن وائل نسبت ولاء داشت.
تردیدی نیست که ابوحنیفه در طول تاریخ فرهنگ اسلامی، بیشتر به عنوان یک فقیه صاحب رأی مطرح بوده و از دیر زمان نام او در کنار مالک و شافعی به عنوان یکی از بزرگترین فقیهان اهل سنت ذکر شده است |
در برخی از منابع به گونهای روشنتر یاد شده که ثابت پدر ابوحنیفه، مملوک آزاد شده مردی از خاندان بنی قفل از طایفه مزبور بوده است. ابوحنیفه از بسیاری از فقیهان و عالمان دانش آموخت، ولی استاد ویژه او حماد بن ابی سلیمان بود که وی مدت 18 سال در حلقه درسش شرکت میجست و تا هنگام وفات بهرهگیری از او را ترک نگفت.
گفتنی است که در منابع رجالی، فهرستهایی از مشایخ عرافی و حجازی ابوحنیفه به دست داده شده که بهره گرفتن ابوحنیفه از بیشتر آنان از حیث زمان و مکان قابل پذیرش است، ولی در همه موارد نمیتوان بر صجت مطلب پای فشرد. از جمله استادان کوفی یاد شده در فهرست شیوخ وی میتوان «عامر شعبی»، «ابو اسحاق سبیعی»، «عاصم بن ابی النجود»، «قیس بن مسلم»، «سماک بن حرب»، «علقمه بن مرثد»، «عطیه بن سعد عوفی» و «حکم بن عتیه» را بر شمرد. به علاوه در فهرستهای مزبور نام برخی رجال بصره چون «قتاده بن دعامه» و «مالک بن دینار» نیز دیده میشود و این مؤید است که از آمد و شد ابوحنیفه به بصره حکایت دارند.
ابوحنیفه در زمان تحصیل (پیش از 114 ق) سفر یا سفرهایی به حجاز کرده و از شیوخ حرمین دانش آموخته است. او در مدینه چندی در مجلس درس «ربیعه بن ابی عبدالرحمن» از فقیهان اهل رأی حاضر میشد و در مکه چندگاهی ملازم مجلس «عطاء بن ابی رباح» فقیه بزرگ آن دیار بود. او در مدینه از عالمانی چون امام محمدباقر(ع)، «عبدالرحمن بن هرمز اعرج»، «نافع مولای ابن عمر»، «محمد بن منکدر» و «ابن شهاب زهری» و در مکه از کسانی چون «عمر و بن دینار» و «ابوالزبیر مکی» نیز بهره برد (نک : مزی ، همانجا ).
ابوحنیفه، پس از درگذشت «حماد بن ابی سلیمان» به عنوان برجستهترین شاگرد حلقه او مرجع صدور فتوا و تدریس فقه در کوفه شد و از جایگاه اجتماعی ویژهای برخوردار شد. در فاصله سالهای 121 ـ 132 ق. که حکومت اموی واپسین سالهای خود را میگذراند، ابوحنیفه به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاههای اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناحهای مخالف حکومت، غیر از خوارج قرار گرفت.
روش ابو حنیفه در فقه بر مبنای قیاس بود. امام صادق(ع) به او فرمود: «قیاس نکن؛ زیرا اولین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود که در ماجرای سجده کردن بر آدم به خداوند گفت: «من سجده نمیکنم؛ زیرا مرا از آتش آفریدی و آدم را از گل.» |
در جریان قیام زید بن علی(ع) در سالهای 121-122 ق. ابوحنیفه پنهانی اورا یاری میکرد و مال و جنگافزار در اختیارش قرارداد. در پی پیروزی عباسیان، ابوحنیفه به کوفه مراجعت کرد، ولی با به کار بستن حیلهای لفظی از بیعت کردن با «سفاح» طفره رفت. برخی از نویسندگان مسلم دانستهاند که ابوحنیفه خلافت عباسیان را منکر بود و هرگز با سفاح و «منصور» بیعت نکرد.
از جمله رخدادهای سالهای پایانی عمر ابوحنیفه ، عرضه منصب قضا از طرف منصور به وی و در پی نپذیرفتن آن، پیشنهاد نظارت بر ساختمان شهر بغداد است که در منابع به گونههای مختلف نقل شده است. برپایه روایت «هیثم بن عدی» و «سلیمان بن مجالد»، منصور وی را بر پذیرش قضا الزام کرد و چون ابوحنیفه سرسختی نشان داد، او را ملزم ساخت تا بر بخشی از کار ساختمان شهر بغداد نظارت کند.
تردیدی نیست که ابوحنیفه در طول تاریخ فرهنگ اسلامی، بیشتر به عنوان یک فقیه صاحب رأی مطرح بوده و از دیر زمان نام او در کنار مالک و شافعی به عنوان یکی از بزرگترین فقیهان اهل سنت ذکر شده است، اما برخلاف آن دو در برهههایی از تاریخ، مکتب ابوحنیفه به عنوان مکتبی دو بعدی شناخته میشده است، مکتبی که هم از نظام اعتقادی و هم از نظام فقهی برخوردار است.
بر پایه برخی روایات، ابوحنیفه در اوان جوانی در محافل اعتقادی کوفه شرکتی فعال داشت و در فرصتهایی که دست میداد، ضمن سفر به بصره با «اباضیان»، «صفریان» و دیگر گروهها به مناظره میپرداخت. انتساب شماری از نوشتههای اعتقادی، انبوهی از مناظرات کلامی و برخی آرای پراکنده منتسب به ابوحنیفه در آثار بیشمار مذاهب گوناگون، حکایت از آن دارد که او همواره به عنوان یک نظریهپرداز اعتقادی شناخته میشده است. به علاوه، مطالعه ساختار فقه او نیز تأییدی است بر اینکه وی در منابع دبنی با دید اندیشمندانه مینگریسته و از شیوهای نقلگرا پیروی نمیکرده است.
در جریان قیام زید بن علی(ع) در سالهای 121-122 ق. ابوحنیفه پنهانی اورا یاری میکرد و مال و جنگافزار در اختیارش قرارداد. در پی پیروزی عباسیان، ابوحنیفه به کوفه مراجعت کرد، ولی با به کار بستن حیلهای لفظی از بیعت کردن با «سفاح» طفره رفت |
برای آشکار شدن جایگاه فکری ابوحنیفه باید خاطر نشان ساخت که در محافل مذهبی نیمه اول سده 2ق. به ویژه در عراق برخی مسائل اعتقادی، موضع گیریها و گروهبندیهایی را پدید آورده بود که خود ریشه در مباحث پراکنده سده نخست هجری داشت و آغازی برای شکلگیری فرقهها و مذاهب کلامی بود. رئوس این اختلافات را مسائلی چون «ایمان فاسق»، «قدر»، «امامت» تشکیل میدادند.
هر یک از این مسائل اقتضا داشت که یک عالم دینی در برابر آن موضعی اتخاذ کند، اما این موضعگیریها با یکدیگر بستگی ویژهای نداشت. در واقع مذاهب کلامیِ مشخص که نظامی معین از موضع گیریها در قبال تمامی یا بیشتر مسائل اعتقادی ارائه کند، در آن دوره پدید نیامده بودند و عناوینی که برای گروههای مختلف، چون «مرحبه»، «خوارج»، «قدریه» و «شیعه» به کار برده میشود، بیش از آن که بیانگر مذهبی نظام یافته باشند، بیانگر نوعی موضعگیری در مسائل خاص و گاه نوعی تشکل سیاسی ـ اجتماعی بودند.
ابوحنیفه، حضرت علی (ع) را در تمامی جنگهایش بر طریق حق دانسته و دشمنان او را یاغی شمرده است؛ اگر چه یاغ در دیدگاه ابوحنیفه «فاسق علی وجه التدین» است. وی پس از آن حضرت نیز، امام حسن(ع) را به عنوان خلیفه و امام بر حق میشناخت.
روش او در فقه بر مبنای قیاس بود. مدت دو سال شاگردی امام صادق(ع) را کرده و سپس از امام جدا شده بود. بارها میگفت: «اگر دو سال شاگردی امام صادق(ع) نبود، هلاک میشدم.» روزی ابوحنیفه نزد امام صادق(ع) رفت. امام به او فرمود: «ای ابو حنیفه، به من خبر رسیده که تو برای یافتن احکام خدا و پاسخ به مسائل فقهی قیاس میکنی» ابو حنیفه گفت: «بله» امام به او فرمود: «قیاس نکن؛ زیرا اولین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود که در ماجرای سجده کردن بر آدم به خداوند گفت: «من سجده نمیکنم؛ زیرا مرا از آتش آفریدی و آدم را از گل.» ابلیس میان آتش و گل مقایسه کرد، اما اگر میان نورانیت آدم و نورانیت آتش مقایسه میکرد، فرق میان دو نور را میفهمید و برتری و صفای نور آدم نسبت به نور آتش را در مییافت.»
سرانجام «منصور دوانقی» او را به بغداد طلبید و مسموم کرد. ابوحنیفه در سال 150 هجری بر اثر زهر وفات یافت و در نزدیکی پل کاظمین فعلی به خاک سپرده شد.*
*منابع: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد پنجم، مقاله شماره 2130، احمد پاکتچی؛ ویکیپدیای فارسی و دانشنامه رشد.