به
گزارش سرویس علمی فرهنگی مرکز خبر حوزه کتاب حکایات و مناظرات در نقل یکی
از مناظرات امام صادق (ع) و ابوحنیفه اینگونه نگاشته است: امام
صادق(ع) در مجلسی تشریف داشتند و ابوحنیفه نیز حضور داشت. غذا آوردند و
حضرت به همراه اهل مجلس میل کردند. بعداز صرف غذا، حضرت این جملهرا
فرمودند: «الحمد لله ربِّ العالمین، اللهم إنّ هذا منک و من رَسولک» سپاس
مخصوص خدای جهانیان است. خدایا این نعمت که ما خوردیم از شما و از رسول تو
است. وقتی حضرت این جمله را فرمودند؛ ابوحنیفه گفت: «یابن رسولالله، أ
جَعَلت مع الله شَریکاً؟» ای فرزند رسول خدا، آیا برای خدا شریک قرار دادی؟ امام صادق (ع) فرمودند: چگونه برای خدا شریک قرار دادم؟ ابوحنیفه گفت: همه نعمتها فقط از خداست، شما دعا کردید و فرمودید: این نعمت از تو و پیغمبر تو است. امام
صادق(ع) فرمود: ابوحنیفه، مگر تو قرآن نمیخوانی؟ تو که ادعا میکنی من
مفسّر قرآن هستم، مگر این آیه را نخواندهای؟ «وَ ما نَقَموا إلّا أن
أغنیهُمُ الله و رَسولُه من فَضلِه» هیچ نقمت، تنگدستی، فقر و مشکلی برای
مؤمنین رخ نمیدهد،مگر اینکه خدا و رسول خدا، مؤمنین را غنی و بی نیاز
میکنند. (توبه74) و همچنین خداوند میفرماید: «وَ
لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا
حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا
إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ» و اگر آنها به آنچه که خدا و
رسولش به آنها عطا کرده راضی بودند و میگفتند: خدا مارا کفایت میکند، به
زودی خدا و رسولش از لطف عام خود به ما عطا خواهند کرد. (توبه59). بعد حضرت فرمود: خدای منان در این آیات، بینیازی را به خود و پیغمبرش نسبت دادهاست. وقتی ابوحنیفه این دو آیه را شنید، گفت: «یابن رسول الله، والله کأنّی ما قرأتهُا» به خدا قسم گویی این آیهرا هنوز نخواندهام! امام صادق(ع) فرمود: «بَلی قَرَأتها» خواندهای و زیاد هم خوانده ای! ولی تو و اشباح و نظایر تو بیتقوا هستید!
فهمیدید ولایت و امامت ما حق است. اما زیر بار ولایت و امامت ما نرفتید.
تو و امثال تو کور هستید. از اینکه این نکتهها را بتوانید از قرآن
استنتاج کنید و بفهمید! خدای منان درباره تو و هممسلکان تو این آیه مبارکه
را نازل کردهاست: «أم عَلی قُلوبٍ أقفالُها» یا بر دلهایشان قفلهای جهل
و نفاق است. (محمد24) و یا میفرماید: «کَلّا بَل ران علی قُلوبهم ما
کانوا یَکسِبون»، زنگار و گرد و غبار بر چهره قلبشان نشستهاست. دلشان
بهخاطر خلاف و گناه، زنگار گرفته است. (کنزالفوائد ص196)