زیارت و توسل

ما پیرو واقعی پیامبر هستیم و به آن افتخار می کنیم

زیارت و توسل

ما پیرو واقعی پیامبر هستیم و به آن افتخار می کنیم

سخنی با ماه مبارک

سلام بر تو اى ارزشمندترین اوقاتى که با ما همراه بودى و اى بهترین ماه در بین روزها و ساعات.

درود بر تو اى ماهى که در آن آرزوها بر آورده و نزدیک مى‏شوند و اعمال شایسته در آن فراوان است.

سلام بر تو دوستى که وقتى هستى، ارزش تو بسیار بالاست و آن هنگام که نیستى، فقدان تو درد آور است و نقطه امیدى هستى که جداییت بسیار رنج آفرین است.

درود بر تو مونسى که وقتى آمدى، با ما انس گرفتى و اسباب سرور و شادى گشتى و وقتى از کنار ما رفتى، در دل ما هراس انداختى و غمگینمان ساختى.

درود بر تو همسایه و همنشینى که در کنار تو قلبها نرم شد و گناهان کاهش یافت.

سلام بر تو یاورى که ما را علیه شیطان یارى نمودى و دوستى که راههاى احسان و نیکى را آسان فرمودى.

درود بر تو که چه فراوان است آزاد شدگان راه خدا در تو و چه خوشبخت است کسى که به خاطر تو، احترامت را نگه بدارد.

سلام بر تو که چقدر گناهان را مى‏پوشانى و انواع عیوب و زشتیها را مى‏زدایى.

درود بر تو که چقدر بر مجرمان، بخشش دارى و چه اندازه در دلهاى مؤمنان هیبت و عظمت دارى!

سلام بر تو ماهى که هیچ ایام دیگرى شایستگى رقابت با تو را ندارد.

سلام بر تو ماهى که از هر آفت و خطرى در امان و سلامتى.

درود بر تو ماهى که مصاحبت با تو کراهت ندارد و معاشرت با تو موجب مذمت نیست.

درود بر تو که برکات فراوان به ما رساندى و زنگار خطاها و گناهان را از ما شستى.

سلام بر تو که وداع با تو از روى دلتنگى نیست و ترک روزه تو به جهت خستگى و ملال نمى‏باشد.

سلام بر تو که قبل از فرا رسیدنت، مورد طلب ما هستى و پیش از فوتت، مورد حزن و اندوه ما.

درود بر تو که چه بسیار بلاها به خاطر تو از ما دور شد و چه بسیار از خیرات، بواسطه تو به ما رسید.

سلام بر تو و بر هر شب قدرى که بهتر از هزار ماه است.

درود بر تو که دیروز نسبت به تو چه بسیار حریص بودیم و فردا چه شوقى به تو داریم.

سلام بر تو و بر فضل تو که ما از آن محروم شدیم و برکات گذشته‏ات که از ما سلب گردید.

خداوندا ما اهل این ماهى هستیم که ما را بدان شرافت بخشیدى و با فضلت به ما توفیق درک آن را عطا فرمودى، در حالیکه شقاوت پیشگان نسبت به وقت گرانبهاى آن جاهل، و به خاطر شقاوتشان از فضل آن بى بهره‏اند.

Peace be upon thee, O most noble of accompanying times! O best of months in

days and hours!

 

Peace be upon thee, month in which expectations come near and good works are

scattered about!

 

Peace be upon thee, comrade who is great in worth when found and who torments

through absence when lost, anticipated friend whose parting gives pain!

 

Peace be upon thee, familiar who brought comfort in coming, thus making happy,

who left loneliness in going, thus giving anguish!

 

Peace be upon thee, neighbor in whom hearts became tender and sins became

few!

 

Peace be upon thee, helper who aided against SATAN, companion who made

easy the paths of good-doing!

 

How many became freedmen of ALLAH within thee! How ج Peace be upon thee

happy those who observed the respect due to thee!

 

How many the sins thou erased! How many the kinds of faults ج Peace be upon thee

thou covered over!

 

How drawn out wert thou for the sinners! How awesome wert ج Peace be upon thee

thou in the hearts of the faithful!

 

Peace be upon thee, month with which no days compete!

 

Peace be upon thee, month which is peace in all affairs!

 

Peace be upon thee, thou whose companionship is not disliked, thou whose friendly

mixing is not blamed!

 

Peace be upon thee, just as thou hast entered upon us with blessings and cleansed

us of the defilement of offenses!

 

Thou art not bid farewell in annoyance nor is thy fasting left in ج Peace be upon thee

weariness!

 

Peace be upon thee, object of seeking before thy time, object of sorrow before thy

passing!

 

How much evil was turned away from us through thee! How ج Peace be upon thee

much good flowed upon us because of thee!

 

Peace be upon thee and upon the Night of Decree which is better than a thousand

months!

 

How much we craved thee yesterday! How intensely we shall ج Peace be upon thee

yearn for thee tomorrow!

 

Peace be upon thee and upon thy bounty which has now been made unlawful to us

and upon thy blessings gone by which have now been stripped away from us!

 

O ALLAH, we are the people of this month, Through it Thou hast ennobled us and

given us success because of Thy kindness, while the wretched are ignorant of its

time. Made unlawful to them is its bounty because of their wretchedness.

*****

 

علی ابر مرد تاریخ (قسمت دوم)

خاندان علی(علیه‌السلام)

حضرت علی(علیه‌السلام) هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر، از خاندان بنی‌هاشم است، و سلسله پدران او عبدالمطلب به بالا، همان اجداد پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند.

سلسله نسب او تا هاشم به این ترتیب است: «علی پسر ابوطالب، پسر عبدالمطلب، پسر هاشم.»

سلسله نسب مادر او به این ترتیب است: «فاطمه دختر اسد پسر هاشم»‌‌، بنابراین ابوطالب با دختر عموی خود ازدواج نموده است.

بر همین اساس، حضرت علی(علیه‌السلام) هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر، به هاشم (جد دوم پیامبر صلی الله علیه و آله) می‌رسد.

پدر علی(علیه‌السلام) عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، و مادر آن حضرت، دختر عموی پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود.

روایات متعددی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «من و علی(علیه السلام) قبل از خلقت آدم(علیه‌السلام)، از یک نور بودیم،‌خداوند آن را در صلب حضرت آدم(علیه‌السلام) قرار داد، سپس آن نور، نسل به نسل در صلب‌ها و رحم‌های پاک انتقال یافت، تا اینکه در صلب عبدالمطلب قرار گرفت، و از آنجا دو نیمه شد، نیمی در صلب عبدالله قرار گرفت که من از آن به وجود آمدم و نیمی دیگر در صلب ابوطالب قرار گرفت، و علی(علیه السلام) وصی من به وجود آمد.»[5]



شخصیت پدر بزرگوار علی(علیه‌السلام)

حضرت ابوطالب، پدر بزرگوار علی(علیه‌السلام) بود، او 75 سال قبل از بعثت [35 سال پیش از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)] در مکه از خاندان بزرگ قریش، دیده به جهان گشود، نام او را عبد مناف [یا عمران] گذاشتند، نظر به اینکه نام نخستین فرزندش «طالب» بود، او را ابوطالب خواندند.

یاری او از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در طول 45 سال، چه قبل از بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و چه بعد از آن به قدری بسیار و چشمگیر است که «ابن ابی الحدید» دانشمند معروف اهل تسنن می‌نویسد:

«اِنَّ مِن قَرَءَ عُلوُمَ السَّیرَ، عَرَفَ اَنَّ الاِسلامَ لَو لا ابوُطالِب لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً؛ همانا کسی که علوم سیره شناسی را بخواند به این مطلب پی می‌برد که اگر [دفاع‌ها و حمایت‌های] ابوطالب نبود، اسلام پا نمی‌گرفت و نابود می‌شد.»[6]

و در وسعت و ژرفای ایمان او، حضرت باقر(علیه‌السلام) فرمود:

«لَو وَضَعَ ایمانُ اَبی طالب فی کَفَّةِ مِیزانِ، وِ ایمانُ هذَا الخَلقِ فیِ الکَفَّةِ الاُخری لَرَجَّحَ اِیمانُه؛ اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو قرار داده شود، و ایمان همه خلایق در کفه دیگر آن نهاده گردد، ایمان ابوطالب بر ایمان آن‌ها برتری می‌یابد.»[7]



شخصیت مادر بزرگوار علی(علیه‌السلام)

فاطمه بنت اسد(علیهالسلام) مادر امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) از پیشگامان به اسلام بود، و در آن هنگام که ابوطالب از پیامبر(صلی الله علیه و آله) سرپرستی می‌کرد، فاطمه بنت اسد، چون مادری مهربان برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، فاطمه تا آخرین توانش به پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدمت نمود و پس از ظهور اسلام از نخستین افرادی بود که به اسلام گروید.

هنگامی که فاطمه(علیهاالسلام) در مدینه از دنیا رفت، علی(علیه‌السلام) خبر وفات او را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) داد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریه کرد و فرمود:

«خدا فاطمه را بیامرزد که تنها مادر تو نبود، بلکه برای من نیز مادر مهربانی بود،  آنگاه عمامه و پیراهن خود را به علی(علیه‌السلام) داد و فرمود: «این‌ها را ببر و او را با این‌ها کفن کن.» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نماز بر او و در دفن او شرکت نمود و او را تلقین داد و قبل از دفن، در قبرش خوابید و فرمود: «قبر فاطمه باغی از باغ‌های بهشت گردید.»[8]

ابن ابی الحدید دانشمند معرووف اهل تسنن می‌نویسد:

«فاطمه بنت اسد، در آغاز آشکار شدن اسلام، مسلمان شد[9] و یازدهمین نفری بود که به اسلام گروید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بسیار به او احترام می‌کرد و او را «مادر» می‌خواند، او هنگام وفات، وصیت خود را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) کرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) وصیت او را پذیرفت و بر جنازه او خواند و در قبر او خوابید و با پیراهن خود او را کفن کرد، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیدند: «شما درباره هیچ کس این گونه رفتار نکردید که با فاطمه(علیهاالسلام) کردید؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود:

«اِنَّهُ لَم یَکُن بَعدَ اَبی طالِبٍ اَبَرَّ بی مِنها...؛ همانا هیچ کس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه به من نیکی نکرد».

فاطمه بنت اسد(علیهاالسلام) نخستین بانویی بود که با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت کرد.[10]


ادامه دارد.......

علی ابر مرد تاریخ

قسمت اول

در این هنگام زمین بلرزید و دریاها به موج آمد و آسمان‌ها بر خود لرزید و باد سیاه تندی وزید و خروش ملائکه بلند شد و جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد: «به خدا سوگند ارکان هدایت درهم شکست و نشانه‌های تقوا محو گردید و دستاویز محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته شد، پسر عموی مصطفی کشته شد، علی مرتضی به شهادت رسید، شقی‌ترین اشقیاء او را شهید کرد.

حضرت علی(علیه‌السلام) در صبح جمعه روز سیزدهم رجب، ده سال قبل از بعثت در مکه در درون خانه کعبه متولد شد، و این از افتخارات و امتیازات بی‌نظیر زندگی علی(علیه‌ السلام) است که در مقدس‌ترین مکان یعنی کعبه تولد یافت، و این مطلب از نظر تاریخی و روایات شیعه و سنی، قطعی است، و علامه امینی در کتاب ارزشمند الغدیر، جلد ششم، این موضوع را از شانزده کتاب اهل تسنن نقل کرده است.[1]

آری! زادگاه حضرت علی(علیه‌السلام) مکانی است که طوافگاه پیامبران، و کانون توحید و خداپرستی، و مورد احترام همه ادیان و قبایل بود، بنابراین او خانه‌زاد خدا است و مولود مقدس‌ترین مکان و باصفاترین و مهم‌ترین ماه‌ها، ماه رحب، و بهترین ساعت و روز، صبح جمعه می‌باشد.

ابن صباغ مالکی که از دانشمندان معروف اهل تسنن است در این باره می‌نویسد:

«فرزند پاک، از نسل پاک، در جای پاک به دنیا آمد،‌چنین شکوهی از چه کسی دیده شده است؟! شریف‌ترین مکان حرم، مسجدالحرام است، شریف‌ترین مکان مسجد، کعبه است، هیچ کس جز علی(علیه‌السلام) در کعبه دیده به جهان نگشود، بنابراین کودک کعبه، دارای شریف‌ترین مقام‌ها است،‌مولودی که در بهترین روزها (جمعه) در ماه صلح و صفا(رجب) در خانه خدا، جز امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) کیست؟»[2]

چگونگی ولادت علی(علیه‌السلام) در کعبه چنین بود: مادرش فاطمه(علیهاالسلام) همواره کنار کعبه می‌آمد و به راز و نیاز و طواف کعبه می‌پرداخت، تا اینکه روزی دیدند این سیده دودمان هاشم با حالتی ملکوتی در کنار کعبه، دست به دامن خدا شده و عرض می‌کند:

«پروردگارا! من به تو و به پیامبران و آنچه از جانب تو آورده‌اند ایمان دارم، من سخن جدم ابراهیم خلیل(علیه‌السلام) را تصدیق می‌کنم، او بنای کعبه را ساخت. پروردگارا! به حق آن کس که این خانه را ساخت و به حق این مولودی که در رحم دارم، وضع حمل مرا آسان گردان.»

در همین لحظه، دیوار کعبه شکافته شد، فاطمه(علیهاالسلام) به درون کعبه وارد شد، آن دیوار مانند اول به هم پیوست، حاضران حیران و شگفت زده شدند، شب و روز سخن از این حادثه عجیب در زبان‌ها بود، نه کلید، در خانه را می‌گشود و نه کلنگ در ساختمان کعبه اثر می‌کرد،همه دریافتند که این حادثه امر الهی است، پس از سه روز فاطمه(علیهاالسلام) از خانه کعبه بیرون آمد، دیدند کودکی نورانی در آغوش دارد، از او چندین پرسش نمودند، او در پاسخ گفت:

«هنگامی که وارد خانه کعبه شدم، از میوه‌های بهشتی که در آنجا بود خوردم، و چون خواستم از خانه خدا بیرون آیم، از منادی غیبی شنیدم که گفت: «ای فاطمه! نام فرزندت را «علی» بگذار و خداوند علی اعلا، می‌فرماید: «من نام او را از نام خود گرفته‌ام.»[3]

در کعبه شد ولادت و به محراب شد شهید

نازم به حسن مطلع و حسن ختام او

بسیاری از دانشمندان اهل تسنن، روایات ولادت علی(علیه‌السلام) در کعبه را «متواتر» دانسته‌اند، یعنی به قدری در این مورد، روایت زیاد نقل شده که انسان یقین به صحت آن پیدا می‌کند.[4]

خاندان علی(علیه‌السلام)

ادامه دارد.......