زیارت و توسل

ما پیرو واقعی پیامبر هستیم و به آن افتخار می کنیم

زیارت و توسل

ما پیرو واقعی پیامبر هستیم و به آن افتخار می کنیم

جلوه هایی از سیره عملی امام علی«ع»


 



زیبایی و آراستگی امام(ع)

یکی از اصول مهم در زندگی مولای متقیان علی(ع)، علاوه بر آراستگی باطن و روح و روان، داشتن ظاهری زیبا، پاکیزه و آراسته بود. او به طور جدی به عنوان یک سنت اصیل، آراستگی ظاهر خود را رعایت می نمود، به عنوان نمونه: در روایات داریم که امام(ع) به اصحاب خود موارد ذیل را سفارش می کرد: «1-مسواک زدن دندان2-معطر بودن 3-رنگ کردن مو 4-شانه زدن موی سروصورت 5-کوتاه کردن سبیل و گذاشتن ریش 6-جامه پاکیزه پوشیدن 7-زدودن موهای زاید بدن 8-ناخن گرفتن 9-دست کردن انگشتر.»
قابل ذکر است که تمایل آدمی به زیبایی و جمال و احساس لذت از مناظر زیبا، با سرشت انسان آمیخته شده است به همین جهت، تمام طبقات مردم، دارای این احساس طبیعی هستند و پاره ای از صفات در نظرشان زیبا و جمیل است.
مولا علی(ع) با حمایت از زیبایی و جمال، یکی از خواهش های طبیعی مردم را ارضا نمود و از این راه، عاطفه جمال دوستی و زیباپسندی را که نشانه تکامل احساسات و رشد عواطف لطیف آدمی است، با سخنان گهربارش، در امت خود بیدار کرد. برای نمونه بعضی از روایات را نقل می کنیم:
قال علی(ع): الجمال الظاهر، حسن الصوره، الجمال الباطن، حسن السیره.
«زیبایی ظاهر، عبارت از نیکویی صورت است، زیبایی باطن، عبارت از حسن درون است»(1)
قال علی(ع): «حسن النیه جمال السرائر»(2)
«خوش نیتی، زیبایی درونهاست»
قال علی(ع): «التجمل من اخلاق المومنین»
زیبایی خواهی، جزء اخلاق مومنان است(3)
این تجمل (زیبایی خواهی) که از اوصاف مردان با ایمان است شامل هر دو قسم جمال خواهد بود، هرچند نسبت به جمال و زیبایی معنوی، شمول بیشتری دارد بدین جهت، حضرت علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) چنین می فرماید:
خواست تو در کوششها و نیایشها باید چیزی باشد که جمال و زیبایی آن بدون وبال برای تو بماند، مال برای تو نمی ماند و تو نیز برای او نمی مانی(4)
پس جمال انسان در همان معارف و فضائل خواهد بود.
اما از این گذشته، مولا علی(ع) درباره زیبایی رخسار نیز می فرماید:
قال علی(ع): «حسن وجه المومن حسن عنایه الله به»
«روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند است به آنان»(5)
سیمای زیبا و چهره جذاب حضرت یوسف، یکی از امتیازات آن پیامبر بود. پیشوای عالی قدر اسلام، حضرت محمد(ص) علاوه بر زیبایی رخسار، گیرائی و ملاحت مخصوصی داشت که بیننده را مجذوب می کرد و تا اعماق جان مردم نفوذ می نمود. اما مولی علی(ع) از نظر قیافه به قدری جذاب بود و صورتی زیبا داشت که: «روزی علی(ع) به محضر پیامبر شرفیاب شد. قیافه جذاب و صورت زیبای علی پیامبر را واداشت که چنین بفرماید: چنین پنداشتم که ماه شب چهارده به من نزدیک شده است»(6)
امام باقر(ع) فرمود: که حضرت علی(ع) در ایام خلافت، با غلام خود قنبر برای معامله به بازار بزازها آمد و دو لباس خرید یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم، پس به قنبر فرمود: سه درهمی را تو بردار.
عرض کرد: مولای من! شایسته تر است که شما لباس سه درهمی را بپوشی زیرا منبر می روی و با مردم سخن می گویی و باید لباس شما بهتر باشد.
حضرت علی (ع) فرمود: تو جوانی و مانند سایر جوانان به تجمل و زیبایی رغبت بسیار داری. (7)
از این استفاده می شود که مولی علی (ع) از تمایل خودآرایی و تجمل دوستی جوانان در حدود مصلحت حمایت و به پیروان خود توصیه کرده است که جوانان در این کار به راه زیاده روی و افراط نگرایند و از حد شایسته تجاوز نکنند. چرا که افراط و تفریط عوارض نامطلوبی دربر دارد و ممکن است دختران و پسران جوان را به راه های غلط سوق دهد و سرانجام مایه تیره روزی و انحراف آنان گردد.
در نظر مولای متقیان علی (ع) جمال و زیبایی معنوی بهترین زیبایی هاست و زیبایی جامع و کامل برای انسان این است که سیمای جسم و جان و شکل صورت و معنی، هر دو زیبا و جمیل باشند.
روایت است که مولای متقیان علی (ع) خطاب به اصحاب خود می فرمود:
«امتیاز مرد به عقل او، و جمال و زیبایی اش به مردانگی و فضائل اخلاقی اوست» (8)و نیز فرموده است:
زیور دانش برای انسان، جمالی است که پوشانده نمی شود و نسبی است که مورد جفا قرار نمی گیرد (9) و نیز در روایات داریم که:
مولای متقیان علی (ع) وقار و آرامش را زیبایی و آراستگی انسان می نامید و خود تمام زیبایی ها و آراستگی های ظاهری و معنوی را در زندگی مراعات می کرد و مصداق کامل جمال و زیبایی بود و خطاب به یاران خود می فرمود:
«خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست دارد و همچنین دوست دارد که اثر نعمتهای خود را در مردم مشاهده کند.» (10)

 

 

 

جلوه هایی از سیره عملی امام علی«ع»


مهمان داری و مهمان نوازی
در اسلام یکی از خصلتهای ارزشمند در روابط اجتماعی، مهمان داری و مهمان نوازی است. در زندگی امام(ع) که تبلوری از اسلام ناب هستند این موضوع به خوبی و آشکارا دیده می شود. مولا علی(ع) خصلت مهمان داری و مهمان نوازی را ازاصول مهم اخلاقی می دانست و به عنوان یک امر مقدس و مشتمل بر آداب، از آن به گرمی استقبال می کرد و به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرمود:
«ای پسرم! تو را به احترام مهمان سفارش می کنم.»(14) و در جایی دیگر در مورد ارزش مهماندوستی می فرماید:
«مؤمنی که مهماندوست است، هنگامی که قیامت برپامی شود و ازقبر خود بیرون می آید، چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشد. مردم محشر می گویند: این شخص حتماً یکی از پیامبران مرسل است، فرشته ای به آنها می گوید:
این شخص مؤمنی است که مهمان را دوست می داشت و به مهمان احترام می کرد و برای او راهی جز این نیست که وارد بهشت گردد.»(15)
عثمان بن حنیف، در عصر خلافت امیرمؤمنان علی(ع) از طرف آن حضرت حاکم بصره بود. او دریکی از مهمانیهای اشرافی که از فقرا و مستمندان کسی در آن حضور نداشت، شرکت نمود. این خبر به حضرت علی(ع) رسید. آن حضرت نامه ای مشروح و انتقادی برای عثمان بن حنیف نوشت که در فرازی از آن آمده:
«من گمان نمی کردم تو دعوت جمعیتی را بپذیری که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند.»(16)
روایت است که شخصی امیرالمؤمنین علی(ع) را به مهمانی خود دعوت کرد. آن حضرت به او فرمود: مهمانی تو را به سه شرط می پذیرم: 1-چیزی از بیرون خانه خریداری نکنی 2-آنچه در خانه وجود دارد برایم بیاوری 3-و به خانواده ات زحمت ندهی.
او این شرایط را پذیرفت و علی(ع) دعوت او را اجابت کرد. (17)
روزی حضرت علی(ع) را بسیار غمگین دیدند، شخصی از او پرسید: «چرا محزون هستی؟» در پاسخ فرمود:
«به خاطر آنکه هفت روز گذشت و مهمانی بر ما وارد نشد.»(18)
دونفر که یکی پدر و دیگری پسرش بود به حضور علی(ع) رسیدند، امام علی(ع) احترام شایانی به این دو نفر مهمان کرد، آنها را در صدر مجلس نشاند و خود پایین مجلس در برابرشان نشست و سپس دستور داد برای مهمانان غذا بیاورند، قنبر غذای آنها را حاضر کرد و جلوی آنها گذاشت. پس از غذا، قنبر ظرف و آفتابه و حوله ای آورد، تا دست مهمانان را بشوید.
حضرت علی(ع) آفتابه و ظرف را گرفت و نزد پدر نشست تا دست او را بشوید.
پدر که اظهار شرمندگی می کرد و نمی گذاشت برخاست و عرض کرد: «چگونه من حاضر شوم شما بزرگوار، آب به دستم بریزید و من دستم را بشویم.»
امام علی(ع) فرمود: «خداوند می خواهد بین تو و برادرت امتیازی نباشد، و هیچکدام اظهار برتری بر دیگری نکنند و با این خدمت، چندین برابر در بهشت به من پاداش عنایت کند» بالأخره مهمان (پدر) بناچار پذیرفت و علی(ع) آب ریخت و او دستش را شست، سپس علی(ع) حوله را به او داد و او دستش را پاک کرد، آنگاه فرمود: «سوگند به حقی که می شناسم، در این کار آنچنان آرامش در من وجود دارد، که هیچ تفاوتی نمی بینم که قنبر دست تو را بشوید یا خودم بشویم».
وقتی نوبت به پسر رسید، علی(ع) آب و ظرف و حوله را به فرزندانش محمد حنفیه داد، و به او فرمود دست پسر را تو بشوی، محمد حنفیه دستور پدر را اجرا نمود.
علی(ع) هنگام این دستور به محمد حنفیه، فرمود: «پسرم اگر این دو نفر مهمان که یکی پدر و دیگری پسر او است با هم نبودند و تنها نزد من می آمدند، دست آنها را می شستم چه پدر باشد و چه پسر، ولی چون با هم آمده اند، خداوند نمی پسندد که بین پسر و پدر بطور مساوی رفتار شود (بنابراین من که پدر شما هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی.» (19)
سفارش شده که میزبان هنگام غذاخوردن، با کمال خوشرویی و محبت با مهمانان روبرو شود. چرا که مولای متقیان می فرماید: «هر مؤمنی که صدای جویدن غذا را از مهمانش می شنود و از آن شادمان می گردد، حتماً گناهانش آمرزیده می شود.» (20)
مردی به محضر پیامبر گرامی اسلام مشرف شد و از گرسنگی خود شکوه نمود، رسول خدا کسی را به منزل چند تن از بستگان خود فرستاد که غذائی برای آن مرد بگیرند! متأسفانه در آن منازل نیز غذائی نبود. پیغمبر اکرم رو به حضار نمود و فرمود: کدامیک از شما، می تواند امشب از این مرد پذیرائی کند؟
علی(ع) گفت: یا رسول الله من این کار را به عهده می گیرم.
سپس دست آن مرد را گرفت و با خود به خانه برد. از همسر ارجمندش فاطمه زهرا(س) پرسید: خوراکی در خانه چه داری؟
گفت: غذائی مختصر، به اندازه خوراک کودکانمان.
امام(ع) فرمود: ما باید میهمان خود را، برخود و فرزندانمان مقدم داریم. بدنبال این تصمیم، فاطمه (س) با کوشش فراوان، کودکان خود را خوابانید و علی(ع) غذای موجود را نزد میهمان گذاشت و به بهانه اصلاح کردن چراغ، آنرا خاموش کرد.
در فضای تاریک اطاق، میهمان را به صرف غذا دعوت کرد و خود نیز کنار سفره نشست و بدون اینکه از آن غذا بخورد، به مهمان چنان میفهماند که او نیز مشغول غذاخوردن است.
آری آن شب مولای متقیان و حضرت زهرا(س) و فرزندان بزرگوارشان به خاطر خدا، میهمان خود را اطعام کردند و خود گرسنه خوابیدند.(21)
(1)- نهج البلاغه حکمت 103
(2)- بحار ج 41 ص 136
(3)- وسایل الشیعه ج 11 ص 83
(4) -منهاج البراعه ج 7 ص 213
(5)- بحار ج 8 ص 739
(6)- مناقب مرتضوی ص 360
(7) -بحار ج 40 ص 334
(8)- احقاق الحق ج 8 ص 215
(9) -مناقب مرتضوی ص363
(10) نهج البلاغه، خطبه 224
(11) - نهج البلاغه، نامه 20
(12) -وسایل الشیعه ج 11 ص 90
(13)- بحار ج 41 ص 116
(14)- بحار ج 75 ص 456
(15)- بحار ج 75 ص 460
(16) -نهج البلاغه- نامه 45
(17)-بحار ج 75 ص 451
(18)-بحار ج 14 ص 82
(19)-جامع السعادات ج 1
ص 363
(0 2)-بحار ج 75 ص 0 46
(1 2)-تفسیر صافی ج 2 ص 486

جلوه هایی از سیره عملی امام علی«ع»

 

امام علی(ع) و بیت المال
یکی از مواردی که متأسفانه، جوامع امروز را رنج می دهد، استفاده و بهره گیری غیرقانونی برخی کارگزاران و نزدیکان آنها از بیت المال است ولی در فرهنگ امام علی(ع) بهره گیری از بیت المال براساس مقررات قانونی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و یکی از توصیه های مهم و کاربردی علی(ع) به کارگزاران و مردم استفاده معقول و قانونی از بیت المال است.
ناله عقیل از آهن گداخته:
امام(ع) در خطبه ای می فرماید: «سوگند به خدا برادرم عقیل را دیدم که زیرچنگال فقر و تهیدستی، دست و پا می زد، تا آنجا که از من خواست از گندمی که از حقوق شما است (بیت المال) به او ببخشم، درحالی که فرزندان او را از شدت فقر، پریشان و غبارآلود دیدم گویا صورتشان با نیل سیاه شده بود. عقیل چندبار رفت و آمد و درهربار با حالت جانسوزی، خواسته اش را بازگو کرد. من حرف های او را گوش می کردم، او پنداشت که من دینم را می فروشم و از خواسته او اطاعت می کنم و از شیوه خود دست برمی دارم، دراین موقع آهنی را داغ کردم و آن را به بدن عقیل نزدیک نمودم تا از آن درسی بگیرد، او پس از آنکه حرارت آتش را احساس کرد، ناله ای همانند ناله بیماران کشید و نزدیک بود از حرارت آهن تفتیده بسوزد، به او گفتم: زنان در سوگ تو بنشینند، ای عقیل! آیا از آتشی که انسان برای بازی خود، آن را گداخته است ناله می کنی، ولی مرا به سوی آتشی می کشی که خداوند جبار، آن را از خشم خود افروخته است.
«اتئن من الاذی والا ائن من لظی»
آیا تو از آزاری که مدت آن کوتاه است ناله می کشی و من از آتش افروخته و جاودانه دوزخ ناله نکشم؟(10)
امام(ع) به یکی از فرمانداران که مأموران اطلاعاتی خبر خیانت او به بیت المال را گزارش داده بودند، نامه تند و تکان دهنده ای نوشت که فرازی از آن این است:
«سوگند به خدا اگر خبری به من برسد که تو در بیت المال مسلمانان، کم یا بیش خیانت کرده ای، کار را آنچنان بر تو سخت خواهم گرفت که فقیر و تهیدست شوی و پشتت در زیر بار غرامت خم گردد وبسی خوار وذلیل شوی.»(11)
در روایات زیادی است که امام(ع) با کسانی که به حیف و میل بیت المال می پرداختند، قاطعانه برخورد می کرد وحتی دستور قطع دست ومجازات آنها را می داد.
مولی علی(ع) در جواب اعتراض طلحه و زبیر بر تقسیم بیت المال فرمود: «به خدا سوگند من و این کارگری که برای من کار می کند سهممان از بیت المال یکسان است.»(12)
امیرالمؤمنین(ع) آن قدر سیره مساوات وبرابری را پاس می داشت که به همین خاطر می فرمود: ازخدا شرم دارم که خود را از خدمتکاری برتر گیرم.
هنگامی که مولا علی(ع) به خلافت رسید خطبه ای خواند و در آن خطاب به مردم فرمود: «ای مردم، طرز رفتار من، رفتار پیامبر اکرم(ص) است، بیت المال را آنطوری که پیامبر تقسیم می کرد، تقسیم می کنم. اگر ببینم کسی بیت المال را بیجا مصرف کرده از او می گیرم ولو مهریه زنش کرده باشد.»
بعد از مدتی، طلحه و زبیر خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدند و گله را شروع کردند که: یا علی ما از خویشان تو هستیم، ما تو را سر کار آوردیم. و... بخاطر اینکه به نوا برسیم و ما...
همینطور که شروع به گله کردند، مولای متقیان، شمع بیت المال را برای محاسبه بیت المال روشن بود خاموش کرد و...
اینها همین که این برخورد را از علی(ع) با یک شمع کوچک بیت المال دیدند برخاسته و از محضر علی(ع) رفتند، ازاینجا بود که بغض علی(ع) در دل آنها پیدا شد و شروع به مخالفت کردند. همچنین نقل شده که:
شبی عمروعاص به حضور آن حضرت رسید و با هم به گفتگو نشستند امام (ع) چراغ را که از بیت المال بود خاموش کرد و از نور مهتاب استفاده نمود.(13)
قابل توجه است که دو عامل مهمی که باعث شد بیعت کنندگان با علی(ع) دست از حمایت او بردارند و به مخالفت برخیزند عبارت بود از: 1- تقسیم اموال به طور مساوی و عادلانه 2-مقدم نداشتن اشراف بر مؤمنان وعرب بر موالی.
ادامه دارد ....