متولد: 1349
محل تولد: روستای یاسرآباد (کلبی آباد)سنقرکلیایی
تحصیلات: کارشناسی اقتصاد نظری و کارشناسی ارشد عرفان و تصوف
علاقمندی ها : عکاسی ، آموزش مجازی ، علوم اسلامی و بورس
سن : 42 سال
محل زندگی : قم و روستای تپه رش از توابع سنقر کلیایی
ادامه...
شیعه امامیه را به صحت اعتقاد خود دلائل عقلی و نقلی بسیار است . دلائل عقلی دلائلی است که بر امامت آنحضرت از روی عقل دلالت دارد و دوازده دلیل است :
1 - امام واجب است که معصوم باشد . چناکه گذشت - و غیر آن حضرت از این چند کس هیچ کدام معصوم نبودند. پس آنحضرت امام باشد .
2 - امام باید منصوص باشد . یعنی از جانب رسول خدا ، نص به امامت او باشد به طریق حضرت علی (ع) یعنی عصمت ونص هر دو مخصوص اوست .
3 - امام واجب است که افضل از رعیت باشد .
یعنی هرچه رعیت محتاج به آن باشد بداند و گرنه او نیز محتاج به امام دیگر
خواهد بود . و غیر حضرت علی (ع) کسی از این چند تن این چنین نبود . همان
طور که این چند نفر در امورات محتاج به او بودند .
4 - امام باید که او را کفر در نیافته باشد .
و هیچ رسولی نبوده که بعد از وی خلیفه وی کسی باشد که مدتی مشرک بوده چه
جای آنکه مدتها در شرک بوده ( این چند نفر ) . و چون از زمان آدم تا حال
چنین چیزی واقع نشده پس باز هم حق با علی است .
5 - امامت ریاست عامه است و این ریاست را مستحق نمی توان شد
، مگر به صفت زهد و علم و عبادت و شجاعت و ایمان و سایر صفات حسنه و کسی
که جامع صفات بر وجه اکمل باشد نبود الا آن حضرت پس نائب و امام ، او تواند
بود نه غیر او .
6 - هیچ رسولی از دنیا نرفت ، مگر یکی از ذریه و قربای او ، خلیفه و قائم مقام او بودند ،
چنانچه آدم شیث - که هبت الله لقب داشت -و از شیث تا ادریس (ع) و از او تا
به نوح (ع) و نوح را پسر او سام ، و از هر پدری به پسری ،تا ابراهیم و
ابراهیم به اسماعیل و اسحاق و ..... پس رسول ما را نیز باید خلیفه از ذریه او باشد و انبیاء هر چه کرده اند به فرموده خدا بوده :(( سنة من ارسلنا قبلک من رسلنا )).
7 - در امامت او اتفاق و اجماع است .
در این هفتادو سه مذهب که امت پیغمبر خدا به آن متفرق و منقسم شده اند ،
هیچ کس نیست که مدّاح و ثناگوی آن حضرت نباشد ، یا در امامت او شکی و شبهه
ای داشته باشد و هیچ یک در خلافت او خلافی نکرده اند ، خلافی که هست در این
است که آیا بی فاصله امام است یا با فاصله ؟ پس در امامت او اجماع است
امّا در باب امامت دیگران خلاف بسیار است .
8 - آنکه جمیع اهل ملل، بلکه جمیع اهل عالم را اتفاق است در آنکه حضرت امیر را جمیع صفات کمال از
: زهد و ورع و تقوی و سخاوت و شجاعت و علم و قرابت رسول و عدالت و عصمت
حاصل بود ، همچنین نفاق است در نامعصومی اولی در آنکه چهل وشش سال مشرک
بوده ، پس بعد از آن اسلم آورد و در عدالتش خلاف است : به ناحق بر صاحب حق
تقدم کرد و فدک را از فاطمه (ع) انتزاع کردو خالد ولید را بر قبیله مالک
گماشت و بعد از انکه زنا بر او ثابت شد ، حد بر او اغماض نکرد و در وقت مرگ
اقرار بر خلافت حق علی (ع) بود کرد و حق وی را به دیگری دادی ، پس اقتدا
نمودن به کسی که جزم و یقین در عدالت و صلاحش باشد ، اولی است از اقتدا به
کسی کردن که در عدالتش خلاف باشد .
9 - به اعتقاد خصم خلافت ابو بکر به دلیل عقلی و نقلی نبود و به اختیار امت بود ،
و او خود بر سر منبر خود را معزول نمود که گفت : (( اقیلونی فلست بخیرمنکم
و علیّ فیکم )) گواهی او را رد نتوان کرد جرا که خلیفه بود ، پس عزل او
ثابت شدو علم به هم نرسید که در ثانی الحال او را خلیفه کردند.
10 - به مذهب آنها رسول خدا وصیت نکرد رحلت فرمود و ابوبکر وصیت به عمر کرد و عمر
خلافت را به شور انداخت و عثمان کشته شد و هیچ نگفت پس اگر ابوبکر حق کرد
عمر و عثمان بر باطل بودند و اگر این دو به حق بودند، ابوبکر بر باطل بود
پس چون امت به ایشان اقتدا باید کرد و اقتدا به هر یک از ایشان ضدّ اقتدا
کردن به دیگری است و میان هر سه مخالفت ظاهر شد ، پس معلوم شد که هر سه
باطل بودند و علی (ع) بر حق .
11 - هر گاه امت محتاج امام معصوم باشند و وجودش موجب صلاح عالمیان باشد سبب فتنه وفساد نباشند و
حق تعالی را قدرت بر نصب امام معصوم بوده و مناسب حکمت با لغه و رحمت
شامله او - جل شانه - باشد که امامی چنین نصب کند، البته بر حق تعالی و
احتیاج خلق و عدم فساد ، خود پر ظاهر است امام وجوب بر حق - جلّ و علا - به
جهت آنکه به نزد ثبوت قدرت و احتیاج خلق و نفی فساد و عدم مانع فعل واجب
است و چون اجماع و اتفاق است که غیر آن حضرت معصوم نبود ، متعیّن شد نصب
او و امامت او (ع) .
12 - چون
اختلاف افتاد بین مهاجر و انصار در باب خلافت ، مهاجر حجّت آوردند بر
انصار به اینکه : رسول خدا از اولاد قریش بود و باید که امام از اولاد قریش
باشد و انصار را این قرابت نبود ، لیکن قرابتی که ابوبکر را بود
عمروعاص و خالد ولید و اکثر قریش را نیز بود، هیچ یک به جهت بعد قرابت و
انتفاء عصمت و ارتفاع نصّ،لایق این کار نبودند و اقدام به این امر
نتوانستند نمودوارث حقیقی وخویش تحقیقی مرتضی علی وحسنین (ع) بودند و رسول
خدا فرموده بود که خدای تعالی اختیار کرد از ذریّت ابراهیم، اسماعیل را و
از ذریّت اسماعیل،قریش را و از ذریّت قریش،هاشم را شاید که برگزیده موخّر و
داخل در رعیّت باشد و مردود خدا مقدّم و راعی و سزاوار امامت باشد که
اختیار کرده خالد ولید فاجر و عمر عاص منافق وابوسفیان ملعون را ترجیح
دهند بر اختیار کرده حق تعالی و چون این ثابت شد ،امامت و خلافت امیر
الموئمنین (ع) ثابت شد .
۱۱۰
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 07:47 ب.ظ
http://www.shooshtime.com/
http://no-filter24.blogsky.com/
http://www.luxmoms.com/
http://freebook.blogsky.com/page/46/